گاهنوشت حسن صالحی

دلم میخواهد به زبان ساده سخن بگویم

گاهنوشت حسن صالحی

دلم میخواهد به زبان ساده سخن بگویم

گاهنوشت حسن صالحی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

حلالیت

۲۳
آذر

ایشالا چهارشنبه راهی نجف و کربلا هستم.

این سفرها بهانه ایست تا غرورمان را بشکنیم و از آنانی که در حقشان بدی و ظلم کرده ایم عذرخواهی کنیم...

وقتی عمر بیست و چند ساله را مرور میکنم به خیلی ها بدی کردم ولی بدخواه کسی نبودم.... معمولا از روی شوخی به دیگران آزار رساندم..

در هر حال..

ریز و درشت ... شوخی و جدی...

همه را به بزرگواری خودتان ببخشید...

حتی اگر کسی دلخوری دارد که لازم است بدانم و نمیدانم ؛ پیام خصوصی برا همینجاهاست دیگه...

بعضی از بدیهایم را خودم یادم هست و خیلی را نه...

حلال کنید..

نائب الزیاره خواهم بود..


  • حسن صالحی

مهمونی

۱۶
آذر

شب جمعه یه سری از فامیلای جدیدمون خونه ی ما مهمون بودن..

خدا رو شکر خیلی خانواده ی خوب و متدینی هستن..

از اینا بگذریم..

یه چیزی که برام جالب بود و روحم رو شاد کرد.. جنس صحبتهایی بود که میشد..

آخه الان دیگه مد شده ، هرجا میشینی همه دارن غر میزنن. از دارا و ندار همه غر میزنن. همه از نظام طلبکارن.. هیشکی بدهکار انقلاب نیست..

همه مظلومن و حقشون خورده شده... همه صد در صد کارشون درسته و اما بقیه خرابن..

خلاصه از این حرفا دیگه .. منم که اصلا به این حرفا اهمیت نمیدم... از غر زدن بدم میاد..

اما نوع صحبتهایی که در مهمونی شب جمعه مطرح شد خیلی عالی بود.. کسی غر نزد.. کسی اعتراضی نداشت.. تازه بعضیا با همه سختیای زندگیشون بازم خودشونو بدهکار اسلام میدونستن...

صحبت از خاطرات جبهه و شهدا شد.. آخ که چقدر دلم تنگ شده برای حال و هوای شهدا و راهیان نور..

حتما یه مشکلی در من هست که دو سه ساله دعوت نشدم ... بگذرم..

چقدر خوبه که حرفای ما بوی معنویت و شهدا بده.. توی مهمونیامون از جبهه حرف بزنیم... یه عده ای حتی از جونشونم برا اسلام و انقلاب گذشتن اما ما راضی نیستیم یک شب گرسنگی بکشیم.. چقدر خوبه این حرفا توی جمعهای ما مطرح بشه...

الان همه طلبکارن...


  • حسن صالحی
چند وقتی است که دلهره ی زیارت اربعین دارم.
ظاهرا کارا داره جور میشه.. تنها جایی که گیر داره.. خودم هستم..
نمیدونم قسمتم میشه یا نه  ...
اتفاقات جالب و قابل تاملی تا امروز در مورد این سفر برام افتاده...
...
اگر توفیق شد و اربعین کربلا را درک کردم حتما خواهم نوشت...
اللهم ارزقنا زیارت الحسین(ع)
  • حسن صالحی

نقطه عطف

۱۴
آذر

احتمالا این روزها نقطه عطفی در زندگی من است.

خیلی مهم است.

نمیدانم کاری که انجام میدهم  درست است یا نه.

خودم رو به دست امواج سپرده ام..

هرچه بادا باد...


  • حسن صالحی

بهار زندگی

۱۴
آبان

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

خدا رو شکر که زنده ماندم و یک محرم دیگر را دیدم...

واقعا این ماه محرم و سوگواری حضرت ارباب از الطاف بزرگ خدا بر ما بندگان است که قدرش را نمیفهمیم...

برای من که دقیقا مثل بهار زندگی است...

در طول سال هر چه کارنامه ام سیاه میشود و معنویتم و ارزشم سیر نزولی دارد ، در محرم احساس میکنم که به طرز فوق العاده ای معنویت دوباره در من اوج میگیرد... باذن ارباب...

دوباره فرصتی می یابم برای خوب بودن...

زندگی خزان زده ی ما، هر سال بهار را در محرم تجربه میکند...

اگر محرم نبود... اگر نوکری نبود...ارزشی نداشتم... باذن الله

الحمدلله



  • حسن صالحی

ردپای خدا

۲۹
مهر

هر روز برای همه ما اتفاقاتی میفته که فکر میکنیم اتفاقی هستند.

هر هفته ، هر ماه ، هر سال یکسری تغییراتی در زندگی ما ایجاد میشه که فکر میکنیم طبیعین و نسبت به اونها توجهی نداریم.

کسی با ما همراه میشود و یا همراهی از ما جدا میشود..

....


اگر خدا را ببینیم..

دیگر زرنگی کردن معنی ندارد..

دیگر غصه خوردن معنا ندارد...


چقدر زندگی زیبا میشود اگر رد پای خدا را در زندگیمان ببینیم...






  • حسن صالحی

حالم خوب است.

۲۹
شهریور

این روزها حالم خیلی بهتر از قبل است.


عمر ما به سرعت میگذرد... انگار همین دیروز بود که دانشگاه قبول شده بودم...الان 5 سال از آن روز میگذرد.. 5 سال از بهترین سالهای عمرم...

معتقدم هر چند وقت یکبار آدمها باید تجدید نظری در نوع زندگیشان بکنند. باید طوری زندگی کنیم که اگر همین لحظه خواستیم همه چیز را بگذاریم و برویم حسرت نخوریم..

زندگی منم مثل همه آدما (کم و بیش) در ارتباطم با بقیه تعریف میشه. دانشگاه ، دوستان، خانواده و ...

نشستم همه اینها رو بررسی کردم...

سهم دیگران در ساختن شخصیت من و شکل دادن رفتار من خیلی زیاد است... به نظر خودم این یه نکته منفیه...

آدم اول باید خودشو بشناسه .. هدفشو بشناسه.. بعد براساس اون رابطه اش را با دیگران تعریف کنه.. این موضوع حتی در امر ازدواج هم صادقه...

خلاصه نتیجه بررسی ها این شد که باید رابطه ام را با بعضی اشخاص تقویت کنم و با بعضی دیگه کمرنگ...

تا حالا بعضا کسایی رو تحویل گرفتم که اصلا لیاقتشو نداشتن ... و شاید کسایی رو از خودم روندم که واقعا خیرخواه من بودن..


....

دیشب چند صفحه نهج البلاغه خوندم..

ما چقدر کوته نگریم ...درست مثل یک کودک که فکر میکنه همین چارتا اسباب بازی که دور و برشه همه ی دنیاست.

در این عالم چه خبرست ؟!! و ما دنبال چه هستیم!

پررنگ ترین سفارش امام در این چند صفحه: توجه به آخرت و بی اعتنایی به دنیا...

امان از من که همه هم و غمم دنیا شده ...

اصلا این روزا هرکی غیر از این باشه مسخره اش میکنن...

خدایا ببخش..






  • حسن صالحی
اگر چیزی نمینویسم شاید برای این است که اتفاق جدیدی برایم نمیفتد..
شاید دلیلش روزمرگی است..
اما این روزها یک موضوعی خیلی فکرمو مشغول کرده و ازش رنج میبرم...
اونم این مجلس شورای اسلامی و نمایندگانش هستند..
همیشه از صمیم قلب و فکرم به ناکارامدی بلکه مخرب بودن مجلس شورای اسلامی با سازو کار فعلی اعتقاد داشته و دارم..
واقعا این نمایندگان کم فهم و کم شعور اگر نباشند خیلی کار مملکت بهتر راه میفتد..
نمیدانم چه اصراری است به اینگونه انتخاب نمایندگان مجلس ... طرف با 20 هزار تا رای شده نماینده مجلس ... اونوقت تصمیماتش زندگی 75 میلیون آدم را تحت تاثیر قرار میده...
مردم ما هم که فقط بر اساس جو رای میدن... این موضوع توی ریاست جمهوری قابل تحمل تره.. اما برای انتخابات مجلس واقعا افتضاحه.. هرکی بیشتر خالی ببنده.. بیشتر ناهار و شام بده.. بیشتر وعده وعید بده..انتخاب میشه...
کلا توی اون مجلس 30 تا نماینده وجود داره که سرش به تنش میرزه (با هر گرایشی) بقیه یه مشته بیسواد بی فرهنگ هستند که تحت تاثیر لابی و معامله های سیاسی هستند...
نمیدونم والا راه حل چیه.. چیکار باید کرد.. چه جایگزینی میشه اندیشید..
خدایا مملکت و مردم ما را از شر مجلس حفظ کن..
....
 ....
(سالهاست که این حرفا توی دلم مونده... این مراسم رای اعتماد وزرا دوباره این زخم کهنه را تازه کرد)
(ضمنا این پست را یه مقدار با عصبانیت نوشتم)


  • حسن صالحی

جوجه کباب

۲۷
تیر

امشب سومین شبی بود که به طور متوالی شام جوجه کباب خوردم!

فردا شبم دعوتیم! خدا کنه شامشون جوجه نباشه!

اعتقاد قلبیم اینه که تحمل روزه هایی که آن روز افطاری چرب و نرمی داریم بسیار راحت تر است و اتفاقا معنویت روزه هم بیشتر است....(البته این را هم بگویم که اکثر شبها افطار ما در اوج سادگیست.. نان و پنیر و خرما ..)

یک نکته : تحمل این روزه های طولانی و سخت وقتی بسیار برایم آسان میشود که نگاهی به افراد مریض و معلول میکنم.. خدایا به شکرانه ی این همه نعمت ، با جون و دل روزه میگیرم.. احساس سرفرازی و افتخار میکنم...

نکته دیگر: چقدر بی معرفتند کسانی که از این همه نعمات خدا استفاده میکنند و بدون عذر روزه خواری در ملأ عام میکنند. احساس من این است که اینها میخواهند به خدا دهن کجی کنند.. چقدر بی معرفتند...



  • حسن صالحی

ماه رمضان

۲۳
تیر


چهار روز از ماه رمضان گذشت.

کلافه ام!

روزها که هیچ کاری نمیتونم بکنم ... از گرسنگی

شبها هم هیچ کاری نمیتونم بکنم... از پرخوری

دلم میخواد یه خورده از معنویت این ماه رو درک کنم... اما نمیشه!

....

بیش از این حرفی نیست!

التماس دعا





  • حسن صالحی