خادمین شهدای هویزه
شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ
یادش بخیر عید دو یا سه سال پیش رفته بودم هویزه .
تجربه ی منحصر به فردی بود. نه روز در شرایطی شبیه بهشت زندگی کردم. به عنوان خادم رفته بودم . از طرف دانشگاه.
پستم این بود که دم در مسیر تردد آقایون را از خانومها جدا میکردم. از صبح تا شب و از شب تا صبح کنار شهدا بودیم. واقعا فضای معنوی و دوستداشتنی بود.
اونجا همه با هم مهربون بودن. اونجا همه دنبال این بودن که بیشتر و سخت تر کارکن تا زائرای شهدا راحتتر باشن. لباس خاکی، دور از هیاهوی دنیا ، کنار آدمهایی که با خدا سر و سری دارند.. کنار آدمهایی که کمتر گناه میکنند...
بعد اونسال هنوز قسمت نشده که دوباره برای خادمی برم هویزه...
شاید اون اخلاص و صفای اونموقع را از دست داده باشم.. ایشالا دوباره قسمت بشه...
(قبلا هم این عکس را جای دیگه گذاشتم)
تجربه ی منحصر به فردی بود. نه روز در شرایطی شبیه بهشت زندگی کردم. به عنوان خادم رفته بودم . از طرف دانشگاه.
پستم این بود که دم در مسیر تردد آقایون را از خانومها جدا میکردم. از صبح تا شب و از شب تا صبح کنار شهدا بودیم. واقعا فضای معنوی و دوستداشتنی بود.
اونجا همه با هم مهربون بودن. اونجا همه دنبال این بودن که بیشتر و سخت تر کارکن تا زائرای شهدا راحتتر باشن. لباس خاکی، دور از هیاهوی دنیا ، کنار آدمهایی که با خدا سر و سری دارند.. کنار آدمهایی که کمتر گناه میکنند...
بعد اونسال هنوز قسمت نشده که دوباره برای خادمی برم هویزه...
شاید اون اخلاص و صفای اونموقع را از دست داده باشم.. ایشالا دوباره قسمت بشه...
(قبلا هم این عکس را جای دیگه گذاشتم)
- ۹۲/۰۱/۱۰
- ۱۹۲۸ نمایش
یاد باد آن روزگاران یاد باد
...........
....
..